درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 77
بازدید هفته : 411
بازدید ماه : 407
بازدید کل : 51313
تعداد مطالب : 123
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


ساخت کد صوتي
LOVE
مطالب و جملات زیبا و عاشقانه




بشر، بر صفحه‌ی شطرنج ابدیت، چون پیاده‌ای در دست خدا و شیطان است. گوته



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 19:2 ::  نويسنده : HellBoy

هر روز تکراریست... صبح هم ماجرای ساده ایست، گنجشک ها بیخودی شلوغش می کنند...



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : HellBoy

دور باش ... اما نزديك... من از نزديك بودن هاي دور مي ترسم



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:54 ::  نويسنده : HellBoy

چه تنگنای سختی است! یک انسان یا باید بماند یا برود. و این هر دو اکنون برایم از معنی تهی شده است. و دریغ که راه سومی هم نیست!



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:53 ::  نويسنده : HellBoy

اگر میتوانستم همه دیروز ها را به هم وصله پینه میکردم .. همان دیروز هایی که مطمئن بودم از بودنت



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : HellBoy

دستهايم را تا ابرها بالا برده اي و ابرها را تا چشمهايم پايين عشق را در كجاي دلم ..... پنهان كرده اي كه : هيچ دستي به آن نميرسد



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 18:49 ::  نويسنده : HellBoy

قصه عشقت را ... به بیگانگان نگو !!! چرا که این کلاغهای غریب بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه می سازند ...



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:28 ::  نويسنده : HellBoy

میخواهم مدتی بخوابم! نمی دانم چند روز؟ شاید روزی بیدار شوم و دنیا به شکل دیگری باشد و قلب آدم ها... اگر زحمتی نیست مراقب آرزوهایی که فوت کرده اند و همسفر بادها شده اند باشید! وحواستان به دلتنگی های اسکله باشد! اینجا هیچ دستی عاشق نیست من دل به نوازش مهربان موج های دریا بسته ام لطفا تا اطلاع ثانوی بیدارم نکنید!



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:25 ::  نويسنده : HellBoy

تو کجایی سهراب؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند ، و چه با دل کردند وای سهراب کجایی آخر؟زخم ها بر دل عاشق کردند ، خون به چشمان شقایق کردند ......تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی،عشق را دار زدند ، همه جا سایه ی دیوار زدند...تو کجایی سهراب؟



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:21 ::  نويسنده : HellBoy

یک عمر در انتظاری تا بیابی آن را که درکت کند و تو را همان گونه که هستی بپذیرد. و عاقبت در می یابی که او از همان آغاز خودت بوده ای. این روزها که از همه سایه ها و آدمهای رنگی دلم به درد آمده تنها به پنجره ای که عطر آرامش تو را می پراکند چشم دوخته ام



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:20 ::  نويسنده : HellBoy

دردهایی که وجودم را گرفته رهایم نمی کند چرا محرمی نمیابم؟ کی و کجا همه ی اعتماد در قلبم کشته شد؟ باز پشیمان از حرف زدن ، سکوت می کنم... و به رد سیاه روی صورتم که انتهایش نا پیداست فقط نگاه می کنم...



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:17 ::  نويسنده : HellBoy

حرفهای دلم انگار برایت تکراری شده که به آنها گوش نمی سپاری زین پس قصه غصه تنهاییم را تنها به گوش آدم برفی خواهم خواند تا با آمدن بهار آب شود...



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:17 ::  نويسنده : HellBoy

لیلی زیر درخت انار نشست درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گل ها انار شد داغ داغ هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند دانه ها توی انار جا نمی شدند انار کوچک بود دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از درخت چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت:راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد ...



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:16 ::  نويسنده : HellBoy

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد.



یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 13:14 ::  نويسنده : HellBoy